...
چه سخته
گم بشی
و
ندونی!
بی راهه ی نرفته
مصیر ِ پیشِ روته...
نشسته بود کنار حوض.جلبک های کف حوض رو می بینی؟
دیدی بارون که می یاد دور هر قطره ای که می افته تو آب دایره تشکیل می شه؟
دیدی سبزه های تو باقچه رو؟
عشقه های رو دیوار رو؟کلاغ های مزاحم رو؟...
هوی رو دیدی؟
هوی
رو دیدی؟
هوی که می یاد گرد باد می شه؛ همه چی می ریزه به هم...
جای همه چی خااااک می یاد...
تو چشماتم خاک پـــــــــــــــــــُر می شه.
حتی تو دلت!
خـــــــــــــــــــــــــــــــآآآآآآآآآآآک...
هوی
دیدنی نیست!
خدایا!
از هوی
پناهمون بده!
(آدم ها باید اختیار داشته باشن و به زور من و شما نباشن )
طرف توی رو دربایستی
با من و شما
پاشه و نماز صبح بخونه
با خوابیدن یکیه!
علیک بقلبک!
قیامت هیچی نمی شه برد جز یک دل صاف و دست نخورده.
مار از پونه بدش میاد؛
اتفاقا ! در خونش سبز می شه.
_ اتفاقا سبز میشه یا از رو برنامست؟!
کی گفته
مطالعه ی شما
مهم تر از
بازی با بچه
است؟
_فرعون!
تواضع یعنی در خدمت مردم باشی هرچی هم می خوان بهت بگن بزار بگن.
فحش خورتو باید قوی کنی تا بتونی به مردم خدمت کنی.
خدا
با احدی دق و دلی ندارد!
به جای اینکه
ابوحمزه بخوانی و
مفاتیح ختم کنی
مفاتیح را بردار و مطالعه کن!