طبقه سوم برج.از آن در راهرو وارد شدیم.نمی دانستیم کدام طرف است.
_اینوره داره صدا میاد! صدای قرآن خواندن خانم جلسه ای ختم انعام بود. موقع دعای بعد سوره و عزاداری رسید.
بلندگویش را زد به برق. شروع کرد به روضه خواندن.نمی گویم که بلند می خواند و مداوم تحریر می زد. از رقیه می خواند...
یاد جریان نماز اول وقت امام افتادم در بهبوهه ی جنگ!او برای چه رفت و برای چه جنگید,او برای چه رقیه را برد به کربلا؟!
ما که لذت بردیم از صدای زیبا و تحریرهای بجای روضه خوان.مردهای همسایه را نمی دانم!؟
من که غم وجودم را گرفت از بیرون رفتن صدای روضه خوان,امام هایمان را نمی دانم...
برخی از ما زن ها و دخترهاهم خیییلی هوسبازیم
نوع هوسبازی مردها آن است و نوع هوسبازی ما زن ها هم این.
در آینده بیشتر از هوس های پنهان خانم ها خواهم نوشت.